کد مطلب:106654 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

نامه 030-به معاویه











[صفحه 774]

از نامه های امام (ع) به معاویه: عضیهه: تهمت و افترا طمس: از بین بردن اثر نهجه: روشن و واضح مطلبه به تشدید طاء و فتح لام: آنچه به طور جدی از آنها طلب شده باشد اكیاس: خردمندان انكاس: جمع نكس: مرد پست نكب: منحرف شد خبط: در راه نادرست گام برداشتن خسر: زیانكاری اقتحام: با شدت در امری داخل شدن و عر: سخت، شدید مهطع: شتاب كننده بهضه الامر: آن كار بر او گران آمد، بارش را سنگین كرد. (پس درباره ی نعمتهایی كه نزد توست از خدا بترس و در حقی كه بر تو دارد بنگر و از شناخت آنچه كه در ندانستن آن معذور نیستی خودداری مكن چرا كه برای اطاعت و پیروی نشانه های آشكار و راههای روشن و جاده های پهن و پایانی مطلوب است، كه زیركها در آن وارد می شوند و سفلگان از آن، سر باز می زنند، آن كه از آن راه منحرف شود از حق روی گردانده و در بیابان گمراهی و سرگردانی قدم گذارده، و خداوند نعمت خود را از او می گیرد و عذاب خود را بر او گسیل می دارد، پس به خود آی و خویشتن را دریاب كه خدا راه خود را برای تو روشن كرده است و چون كارهایت تو را به این مرحله كشانده است پس به آخرین حد زیان و جایگاه كفر و شرك پایین آمدی و خوا

هشهای دلت، تو را به شرارت وادار كرده و در گمراهی افكنده و در تباهكاریها وارد ساخته و راهها را بر تو سخت بسته است.) آنچه مرحوم سید در این مورد از نهج البلاغه آورد. قسمتی از نامه ی حضرت به معاویه است كه آغاز آن چنین بوده: پس از حمد خدا و نعت پیامبر، نامه ات به من رسید كه در آن فتنه انگیزی مرا خاطرنشان كردی، و كیفر مجازاتی كه انجام می دهم زشت شمردی و مرا ستمگر و در ادا كردن حقوق الهی كوتاهی كننده به حساب آوردی، سبحان الله چگونه به خود اجازه ی غیبت كردن می دهی و دروغگویی را نیكو می دانی؟ من جز برای امر به معروف و نهی از منكر هرگز آشوب و ستیز بپا نكردم، و جز بر بدعتگذار، و از دین برگشته، یا منافق بر كسی نشوریدم و راهنمایم در این امور آیه ی قرآن است كه می فرماید: (و لو كانوا آبائهم او ابنائهم...). مرا تقصیركننده در حق خدا دانستی، به خدای بزرگ پناه می برم از آن كه حقوق تاكید شده ی او را رها و تعطیل كنم، و به سوی هوا و هوسی مایل شوم و در گمراهی حیرتزا برای همیشه بمانم، عجیب است ای معاویه، كه تو احسان كردن را می ستایی، اما با دلیل و برهان مخالفی، و پیمانهای الهی را كه خواسته ی وی و حجت بر بندگانش م

ی باشد درهم می شكنی، اسلام را به دور انداختی و احكامش را تباه و آثارش را محو كردی، جامه ی هوسبازی به تن كردی و به دنبال خواستهای پست نفسانی می روی، (این بود قسمتهای اول این نامه كه در نهج البلاغه ذكر نشده و از این به بعد جمله هایی است كه در اول ترجمه شده و به این عبارت آغاز می شود) فاتق الله... كه شرحش بعدا می آید، و جملات دیگری نیز از این نامه حذف شده است كه چنین است: گروهی برای خدا وجود دارند كه دست خدا بالای سر آنها و خشم او بر مخالفانشان حتمی است، بنابراین پیش از آن كه در تنگنای قبر وارد شوی به فكر خود باش و خویشتن را مواظبت كن كه بازگشتت به سوی خداست و در پیشگاه او محشور می شوی سختیهای آن روز گریبان گیرت خواهد شد و اندوهش بر تو وارد می شود، روزی كه پشیمانی سودی ندارد و عذر معذرتخواه پذیرفته نمی شود، (یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا و لا هم ینصرون.) در این نامه امام (ع) مخاطب خود را موعظه فرموده و او را پند و اندرز داده است كه تقوای الهی را پیشه كند و درباره ی اموال مسلمین و ثروت آنان كه نزد او قرار دارد از خدا بترسد و حق نعمتهای خدا را بر خود ادا كند و به منظور سپاسگزاری، دستورهای وی را پ

یروی و اطاعت كند و به سوی شناخت آنچه كه برای نادانی آن وی را عذری نیست برگردد یعنی بداند كه اطاعت از فرمانهای خدا و پیامبر و امام برحق واجب و لازم است. فان للطاعه اعلاما واضحه، برای اطاعت خدا نشانه های روشن است، كلمه ی اعلام كنایه از اموری است كه آدمی را به راه خداوند راهنمایی می كنند یعنی كتاب خداوند و سخنان پیامبر (ص) و اعمال او، و همچنین پیشوایان حق و راستین، كه اصل و ریشه ی این آثار و حاملان آن می باشند، و منظور از راههای روشن و جاده ی آشكار همان راههایی است كه به خدا منتهی می شود كه مدلول همان آثار است، و مراد از هدفی كه به طور جدی مطلوب خلق است آن است كه با حالاتی پاك و برهنه از آلودگیهای جسمانی پست و زینت یافته با كمالات نفسانی و انسانی، به پیشگاه قدس الهی راه یابند. طاعه اسم مصدر و منظور هدفی است كه مورد نظر اعلام است و برای رسیدن به آن هدف این راه باید پیموده شود، و ضمیر در كلمات: یردها و یخالفها و عنها، بر می گردد به جمله ی المحجه و الاعلام الواضحه علیها و بدیهی است كه خردمندان آنانند كه ورود در این جاده را بر می گزینند و نشانه های آن را طلب می كنند، و اما دون همتان به راههای دیگر

انحراف می یابند و از مسیر حق سر بر می تابند و در كویر جهل و نادانی سرگردان می شوند و در پی آن خداوند، نعمت خود را بر آنان دگرگونه كرده و در سرای آخرت كیفر و عذاب را به آنان عوض می دهد. آنگاه امام (ع) پس از آن كه قدری معاویه را پند و اندرز داد و راههای درست را برایش روشن كرد و به او گوشزد فرمود كه اگر از این راهها انحراف یابد سزایش تغییر یافتن نغمت الهی و تبدیل آن به نعمت و عذاب می باشد، به او چنین دستور می دهد كه با پیش گرفتن این راههای هموار و نجات بخش، نفس خود را از هر چه موجب عدول از این راه و مخالف این امور است حفظ و نگهداری نماید. این بیان اخیر امام (ع) در حكم نخستین مقدمه از یك قیاس مضمری است كه حضرت به ترتیب شكل اول، استدلال فرموده است كه رفتن از این راه امری لازم و ضروری است، و مقدمه ی دومش این است: هر كسی را كه خداوند راه سلوكش را معین كرده باشد بر او، واجب است كه پای در آن مسیر بگذارد. و حیث تناهت بك امورك، بس است این همه جنایت كه تو را به این مرحله رساند! امام (ع) در این مرحله معاویه را امر به توقف می كند و شرح می دهد كه اكنون تو به آخرین منزلگاه خسران كه یكی از منازل كفر و شرك است

رسیده ای دیگر بس است توقف كن. فقد اجریت الی غایه خسر، كلمه ی اجراء، در اصل به معنای دوانیدن اسب برای مسابقه است یعنی با سرعت تا این حد از زیانكاری تاختی، واژه (خسر) كنایه از فقدان رضایت و نبودن كمالاتی است كه آدمی را به خدا نزدیك می كند، و این كه امام این مرحله را منزلگاه كفر دانست به این دلیل است كه اساسا سرانجام كارهای زشت كه انسان از رو آوردن به آنها منع شده، از مواضع و منزلگاههای كفر و شرك می باشد و هر كس با قصد و اختیار از آن راه برود به آن منزلگاهها ملحق شده است. و ان نفسك قد اولجتك شرا، نفست تو را در شرور و بدیهای دنیا و آخرت افكنده است، منظور نفس اماره است كه به سبب جلوه دادن نافرمانی از دستورات خداوند و خوب نشان دادن مخالفت با امام بر حق، انسان را وادار به این كارهای ناپسند می كند، جمله ی بالا به روایت دیگر بدون نقطه قد او حلتك خوانده شده، یعنی نفست تو را به گل فرو برده كه استعاره از گناهان و آلودگی به جهل و نادانی است كه مانند توده ای از گل او را در خود فرو برده است. و اقحمتك غیا، و در ورطه ی گمراهی و هلاكتت انداخته است، و در جایگاههای هلاكت كه امور شبهه ناك و گناهان است واردت كرد

ه است. و او عرت علیك المسالك، راههای هدایت و روشهای خیر و خوبی را بر تو ناهموار و سخت و صعب العبور كرد، زیرا نفس اماره هنگامی كه با نشان دادن اهداف باطل و وسوسه های فریبكارانه اش رفتن به راههای تاریك گمراهی و گناه را برای آدمی هموار كرد و او را در آن مسیر به راه انداخت، خود به خود از راه سعادت و مسیر خیر و اطاعت دور می شود و دیگر افتادن در آن جاده و گام نهادن در آن برایش مشكل و سخت می نماید.


صفحه 774.